!!...گاهی چه زود دیر میشود
باران بهانه بود تا تو زیر چتر من و کنار دستان سردم تا انتهای کوچه بیایی.
ای کاش کوچه انتهایی نمی داشت
کنار دستان گرمت در انتهای کوچه ایستادم و ارام زمزمه کردم:به خدا دوستت دارم.وگفتم
بغض بزرگترین اعتراضه که اگه بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه!به تو التماس میکنم نرو
تو ازم پرسیدی :چون دوستت دارم به تو نیازمندم یا چون به تو نیازمندم دوستت دارم و من خندیدم و گفتم
چون دوستت دارم بی نیاز ترینم
تو با اندوه به من نگاه کردی و گفتی:اما حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه است
و تو ان شب مرا در انتهای کوچه تنها گذاشتی و من به این پی بردم
قشنگی باران به این است که هر چه قدر زیرش گریه کنند هیچ کسی نمی فهمد
نظرات شما عزیزان:
آخرين مطالب
» نمیبخشمت...
» به سلامتی...
» نیستی...
» اگه نباشی..
» نامرد که میشوی...
» تو...
» نمیفروشم...
» شخصیت شناسی...
» قلب یتیم من....
» باران عشق...
» سال نو مبارک....
» سال نو مبارک..
» چشم ها دروغ نمیگویند...
» غم نگاه اخر...
» تاوان...
» خدایا..
» من به امار زمین مشکوکم...
» خدایا کفرمیگویم..
» اولین روز بارانی رابه خاطر داری؟؟
» منتظر..
» به سلامتی...
» نیستی...
» اگه نباشی..
» نامرد که میشوی...
» تو...
» نمیفروشم...
» شخصیت شناسی...
» قلب یتیم من....
» باران عشق...
» سال نو مبارک....
» سال نو مبارک..
» چشم ها دروغ نمیگویند...
» غم نگاه اخر...
» تاوان...
» خدایا..
» من به امار زمین مشکوکم...
» خدایا کفرمیگویم..
» اولین روز بارانی رابه خاطر داری؟؟
» منتظر..
Design By : RoozGozar.com |